حاج آقا كربلایى، مسئول عقیدتى سیاسى یگان ژاندارمرى مستقر در فكه بود. تعریف مى كرد:
- در یگان ما عده اى هستند كه كارشناس آب و مسائل كشاورزى اند. یك روز رفتم پهلویشان و
گفتم: «اگر آبى داخل قمقمه دوازده سال زیر خال بماند چه مى شود؟» خیلى عادى گفتند:
«خب معلومه، خواه ناخواه تبدیل به لجن مى شود كه آن هم به دلیل شرایط زیر خاك و زمان زیاد است...»
بعد به هر كدام جرعه اى از آبى كه داخل لیوان ریختم دادم و گفتم بخورید. آب را سركشیدند و پرسیدم:
«حالا به نظر شما این آبى كه خوردید چه جورى بود؟» همه متفق القول گفتند:
«هیچى. آبى تازه و زلال، بدونه هرگونه ماندگى...» خنده مرا كه دیدند. جا خوردند.
پرسیدند: «علیت چیه؟» قمقمه را نشانشان دادم و گفتم:
«این آبى كه شما خوردید متعلق به این قمقمه بود كه دوازده سال تمام زیر خاك كنار یك شهید بوده...»
مات و مبهوت به یكیدگر نگاه مى كردند. اول فكر كردند شوخى مى كنم. باورشان نمى شد آب، آنقدر زلال و خوش طعم باشد. صلواتى كه فرستادند، همه تعجب و بهتشان را مى رساند.